از خاک بپرس، همهچیز را میداند!
بگذار تا خاکْ نفسی تازه کند و نفسهایِ به شماره افتادهاش را گوش بسپار. ملودی نرم و آهنگینی که از منفذهای تاریک و درداندودِ آن به گوش میرسد، نجوای شیرینیست و به مرثیۀ مردی میماند که تمام زنان قبیلهاش را باد با خود برده است. توفان در کمین درویدنِ تهماندۀ گندمزار است و خاک در … ادامه خواندن از خاک بپرس، همهچیز را میداند!
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.